استاد شهیدی
روانشناس کودک و استاد مرکز تربیت مربی کودک و نوجوان حوزه علمیه قم
جلسه 5 تاریخ 92/7/22
مولفه های هفت سال اول
1
تکریم
قرآن کریم:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً
ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی سوار کردیم و از چیزهای خوش و پاکیزه روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم. اسرا 70
قال النبی (صلی الله علیه و اله): اکْرِمُوا اَوْلادَکُمْ وَ اَحْسِنُوا آدابَهُمْ یُغْفَرْ لَکُمْ.
فرزندانتان را گرامی بدارید و نیکو ادبشان کنید تا آمرزیده شوید.
وسائل الشیعه ، ج21 ، ص 476
استاد شهیدی
روانشناس کودک و استاد مرکز تربیت مربی کودک و نوجوان حوزه علمیه قم
جلسه 4-- 92/7/15
مهر پذیری ( سید سبع سنین )
آموزش پذیری ( عبد سبع سنین )
مشورت پذیری ( وزیر سبع سنین )
برخی از روایات دیگر که به سه دوره ی رشد انسان اشاره دارد :
امام علی علیه السلام : یُرْخی الصّبیُّ سَبْعاً و یُؤَدَّبُ سبْعاً وَ یُسْتخدمُ سَبْعاً.
«کودک در هفت سال [نخست زندگی] آزاد گذارده می شود و در هفت سال [دوم[ ادب آموخته می شود و در هفت سال [سوم] به خدمت گرفته می شود.»
من یه گل پرپرم مثل کبوترم من
یه بچه ششماهه علیاصغرم من
وقتی بابام تنها شد اومد به خیمه من
گفت پسرم میآیی بریم به جنگ دشمن
با اینکه بچه بودم دلم میخواست بجنگم
دشمنای بابا رو من بیارم تو چنگم
بابام منو بغل کرد آورد پیش دشمنا
رو کرد به سمت اونا گفت با حال التجا
بچه من تشنهشِ هیچ پناهی نداره
یه قطرهای آب میخواد اون گناهی نداره
یه دفعهای گلوم سوخت پاره شد و خون اومد
به زیر خون گلوم دست باباجون اومد
حالا شما بچهها نوگلای با صفا
برام گریه کنید همیشه روز و شبا
محرم
صدای طبل و زنجیر
می آید از خیابان
غمی نشسته امشب
به قلب پیر و جوان
صدای واحسینا
پیچیده در هر کجا
زنده شده دوباره
خاطره ی کربلا
گردیده یک عالمی
در سوگ او سیه پوش
مردم همه عزادار
با اشک و غم هم آغوش
آمد محرمُ باز
صدای اشک و ناله
روئیده در کربلا
گل های سرخ لاله
شاعر : اکرم خیبری
موضوع : آموزش بد بودن کارهای منفی و تنفر از شیطان
مقطع سنی : الف و ب
وسایل لازم: بادکنک یا توپ
شعر
این توپ، توپ شیطونه بپا تو دستت نَمونه
تو دست هرکی بمونه از بازی بیرون می مونه
روش بازی
ابتدا مربی کارهایی را که شیطان دوست دارد از بچه ها می پرسد سپس روی بادکنک یا توپ با ماژیک آن کار ها را می نویسد.بعد از آن بچه ها بادکنک را دست به دست می کنند تا وقتی که شعر ادامه دارد ( بیت آخر آهسته تر یا تندتر خوانده شود) در موقعی که شعر تمام می شود هر کس که بادکنک در دست او هست از بازی بیرون می رود تا اینکه یک نفر باقی بماند و در آخر بادکنک توسط بچه ها ترکانده می شود. بهتر است شعر را مربی بخواند.