سرباز کوچک

روشهای تبلیغ دینی کودکان و نوجوانان

سرباز کوچک

روشهای تبلیغ دینی کودکان و نوجوانان

سرباز کوچک

ما باید برای ظهور حضرت مهدی خود را آماده کنیم و برای ایشان سربازهای کوچک را تربیت کنیم و این سرباز کوچولوها همان کودکان ما هستند که نیاز به راهنمایی ما دارند. بهترین کار ایجاد عشق و محبت به حضرت مهدی در دل بچه هاست.

برای ارتباط با بنده می توانید در شبکه های اجتماعی آی دی sarbazkochak@ را جستجو کنید یا به شماره بنده پیام دهید
09338266795

پیام های کوتاه
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

داستان های حسینی و مهدوی برای کودکان

جمعه, ۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۰۲ ب.ظ

1. سفر
علی آقا، بقال سر محله، تازه از کربلا آمده بود. پدرم وقتی از اداره به خانه آمد گفت: آقا سعید مثل این که علی آقا از کربلا آمده چون پارچه زیارت قبولی بالای سر خونه اونها زده‌اند.

بعد از ناهار و استراحت برای زیارت قبولی برویم خانه آن ها، چون مرد خوش اخلاق و با انصافی است که در این مدتی که در این خانه هستیم واقعاً‌از هر جهت، همه اهل محل از دست او راضی هستند. 
بعد از ظهر همراه پدر به خانه علی آقا رفتیم. 
علی آقا شروع کرد به تعریف کردن از مسافرتش به کربلا و آن قدر با حال و جالب مطالبی را گفت که دوست داشتم ساعت‌ها حرفهایش ادامه پیدا کند که چون چند نفر از اهالی محل آمدند پدر با علی آقا خدا حافظی کرد و به خانه آمدیم. 
بعد از ساعتی پدرم رو به من کرد و گفت: آقا سعید مثل این که خیلی توفکری، از وقتی که از خانه علی آقا آمده ایم هیچی نگفتی و در فکر خودت غوطه وری، مگر طوری شده. 
گفتم نه بابا. علی آقا طوری از کربلا تعریف کرد که دوست داشتم‌ای کاش منم می‌توانستم بروم و از نزدیک قبر امام حسین ع  را زیارت کنم. 
این را گفتم و بغض گلویم را گرفت و دیگر چیزی نگفتم. 
پدرم گفت سعید جان خدا انشاءالله قسمت کند دسته جمعی برویم زیارت. 
گفتم انشاءالله. 
پدرم بلند شد و از کتابخانه مفاتیح آورد و گفت سعید جان الان که از نزدیک نمی‌توانیم زیارت امام حسین ع  داشته باشیم بیا الان که حال و هوای کربلا پیدا کردیم یک زیارت عاشورای با حالی با هم بخوانیم. 
پدر هنوز مفاتیح را باز نکرده شروع کرد به خواندن: السلام علیک یا اباعبدالله. 
بعد از تمام شدن زیارت عاشورا رو به من کرد و گفت: سعید جان می‌دانستی امام زمان (عج) پیام داده اند و سفارش کرده اند ما را به خواندن زیارت عاشورا و در جایی سه مرتبه فرموده اند: چرا زیارت عاشورا نمی‌خوانید. عاشورا، عاشورا، عاشورا. 
2. روزنامه دیواری
سال گذشته، خانم حسینی معلم پرورشی مدرسه سر صبحگاه گفتند: بچه‌های عزیز ماه محرم امام حسین ع  و یاران فداکارش نزدیک است و می‌خواهیم مسابقه روزنامه دیواری در مدرسه در این موضوع داشته باشیم. 
هر کلاسی با کمک همدیگر یک روزنامه دیواری آماده کنید که از میان آن‌ها به بهترین روزنامه دیواری که دارای مطالب خوب و خواندنی همراه با طراحی و خط زیبا باشد از طرف مدرسه جایزه خواهیم داد. 
من نیز همراه بچه‌های کلاس شروع کردیم به جمع آوری مطالب از کتاب هایی که درباره امام حسین ع  و روز عاشورای حسینی نوشته شده بود. 
مطالب جمع آوری شده را به مرضیه موسوی دادیم تا آن‌ها را روی مقوایی بزرگ که تهیه کرده بودیم با خط خوش همراه با طراحی و نقاشی آماده کند. 
چند روز بعد که روزنامه دیواری را آورد واقعاً‌ قشنگ، دیدنی و خواندنی شده بود فقط یک قسمت آن خالی بود. بچه‌ها علت را از او پرسیدند. گفت: مطالبی را که آورده بودید همه را استفاده کردم و چون از قبل مقوا را طراحی کرده بودم، این قسمت مطلب کم آوردم و فعلاً خالی گذاشتم که همفکری کنیم و آن را پر کنیم. 
هرکس چیزی گفت. من گفتم: بچه‌ها بیایید چند سطری از مصیبت‌ها و سختی‌های امام حسین ع  در روز عاشورا را بنویسیم و بعد از آن روزنامه دیواری را با دعای تعجیل در ظهور و فرج امام زمان (عج) به پایان برسانیم. 
همه بچه‌ها این نظر را قبول کردند و خدا را شکر روزنامه دیواری کامل شد و اتفاقاً چون حسابی روی آن زحمت کشیده بودیم، کلاس ما برتر شد و همگی خوشحال شدیم. 
ولی آنچه بیشتر از همه مرا خوشحال کرد این بود که شنیدم امام زمان (عج) فرموده اند: هر مؤمنی که مصیبت جد شهیدم امام حسین ع  را یاد آوری کند و آنگاه برای تعجیل من دعا نماید همانا من دعا گوی او هستم. 
3. هواپیما
چه کیفی دارد مسافرت با هواپیما، آن هم به همراه خانواده.
این حرف خواهرم زینب توی هواپیما بود.
مادرم گفت: زینب جان دعا کن قسمت همه علاقه‌مندان اما رضا ع  بشود که با صحت و سلامتی و دلی‌خوش به زیارت آن حضرت بروند.
امسال عید به پدرم گفتم: من و خواهر جون تصیمیم گرفتیم برای این‌که یک مسافرت مشهد با هواپیما برویم هرچه پول عیدی داریم به شما بدهیم، مادر هم قول همکاری داده، شما هم اگر شده وامی، نمی‌دانم اضافه کاری و خلاصه به هر شکلی که شده، زحمت بکشید که انشاء الله اگر قسمت باشد این مسافرت جور شود، که الحمدلله با تلاش همه اعضای خانواده، الان داخل هواپیما هستیم به طرف قبر مطهر علی بن موسی الرضا ع .
زینب از پدرم پرسید، پدر جان آیا امام زمان هم سوار هواپیما می‌شوند؟
پدر گفت: دخترم نمی‌دانم.
از پدر پرسیدم: بابا من می‌توانم از یاران و سربازان امام زمان ع  بشوم؟
این را که گفتم، زینب خنده‌اش گرفت و گفت: تو فعلاً مواظب باش با دوچرخه تو جدول خیابان نخوری بعد این سؤال را بکند.
پدر گفت: زینب جان نخند با این روحیه‌ای که من از شماها سراغ دارم انشاء الله که از یاران امام زمان ع  باشید که افتخار من و مامان باشید.
فقط توجه داشته باشید فلز و موادی که در هواپیما استفاده می‌شود با فلز و موادی که در ماشین استفاده می‌شود فرق می‌کند: در هواپیما خیلی مواد باید سبک و دارای مقاومت زیاد باشد و علت آن هم این است که هواپیما اگر وسط آسمان خراب شد دیگر کاری نمی‌شود کرد برخلاف ماشین که آن را به کنار می‌زنند و درست می‌کنند یاران امام زمان ع  باید مثل یاران امام حسین ع  در روز عاشورا باشند که با همه سختی‌ها و مشکلات از امام زمانشان دفاع کردند و او را تنها نگذاشتند.
مسافرین محترم کمربندها را ببندید به فرودگاه مشهد نزدیک می‌شویم.

4. پیراهن
دایی جون سلام.
خوب تازگی‌ها سایه‌ات سنگین شده، نمی‌گی بچه‌ خواهری داریم، نداریم، زنده است، مرده است.
نکنه و ضعت خوب شده به فقیر، فقرا سر نمی‌زنی!
لااقل می‌آمدی پیراهن مشکی که برایت دوخته‌ام را می‌گرفتی.
ای بلا، مگه دوختی، خوب زود خیاط شدی، البته با وجود ایثارگرانی مثل من که پارچه در اختیار تو گذاشتیم، زودتر از اینها هم باید خیاط می‌شدی.
دایی جون، این عوض دست شما درد نکنه است.
نه دایی، شوخی کردم، استعداد و مهارت تو به دایی‌ات رفته، آخه می‌گویند: بچه حلال‌زاده به دایی‌اش میره و بعد از اینها، انشاء الله هرچه با این پیراهن بر امام حسین ع  عزاداری و سینه‌زنی کردم تو هم در ثوابش شریک باشی.
خیلی ممنوع دایی جون، راستی وقتی پیراهن را می‌دوختم، این سؤال به ذهنم آمد که چرا خداوند در روز عاشورا با فرشتگانش امام حسین ع  و یاران او را کمک و یاری نکرد؟
شما که پای سخنرانی حاج آقاها زیاد می‌روید، این سؤال مرا پاسخ بدهید؟
دایی جان، سؤال خوبی است و بدان که اتفاقاً فرشتگان برای یاری امام حسین ع  آمدند.
در حدیثی امام رضا ع  می‌فرمایند: چهار هزار فرشته‌ برای نصرت و یاری حسین ع  به زمین فرود آمدند، آنان هنگامی که نازل شدند، دیدند حسین ع  کشته شده است، از این‌رو، ژولیده و غبار آلود در نزد قبر آن حضرت، اقامت کردند و همچنان هستند تا این‌که قائم (امام زمان ع ) قیام کند و آنان از یاوران و سپاه آن حضرت خواهند بود و شعارشان «یا لَثاراتِ الحُسین» است.

5. پرچم
ماه رمضان امسال برایم خیلی جالب و خوب بود.
قبل از ماه رمضان با کاظم که رفیق چندین و چند ساله هستم، تصمیم گرفتیم، امسال در ماه مبارک رمضان هر شب نماز جماعت را در یکی از مسجدهای شهر بخوانیم. خیلی برایم جالب بود، هر مسجدی حال و هوای خودش را داشت. بعضی از مساجد اکثر آن را پیرمردها بودند، بعضی از آنها اکثر آن را جوانان پر کرده‌ بودند بعضی از آنها بعد از نماز افطاری شیر و خوراکی می‌دادند، بعضی از مساجد، خادم‌های باحالی داشت و صدها خاطره‌ جالب دیگر.
چند روز مانده به روز قدس، با کاظم تصمیم گرفتیم یک پرچم درست کنیم. پارچه‌ای سفید تهیه کردیم و روی آن عبارت «مرگ بر اسرائیل» را نوشتیم و به دو طرف آن چوب وصل کردیم.
روز قدس یک طرف آن را کاظم و طرف دیگر آن را من گرفتم.
در حین راهپیمایی، کاظم به من گفت: چرا این اسرائیلی‌ها با مسلمانان خصوصاً شیعه دشمنی می‌کنند؟
فکر می‌کنم ما را نمی‌شناسند؟
تا سؤالش تمام شد، آقایی از پشت سر، دست روی شانه کاظم زد و گفت: پسر گلم، اتفاقاً خوب می‌شناسند و چون می‌شناسند دشمنی می‌کنند و می‌دانند که ماها کسانی هستیم که نمی‌گذاریم اینها در جهان زورگویی کنند و جهان را به ظلم و فساد بکشند.
به او گفتم: ببخشید شما؟
گفت: من مهندس مسعودیان هستم.
به او گفتم: از کجا می‌گویید اسرائیلی‌ها ما را می‌شناسند.
با مهربانی به من نگاه کرد و گفت: چندین سال قبل 400 اندیشمند اسرائیلی در «تل آویو» همایشی را تشکیل دادند و به این نتیجه رسیدند که شیعه دو نگاه دارد: نگاه سرخ و نگاه سبز.
منظورشان از نگاه سرخ، عاشورا و الهام بخشی از آن است که بوسیله آن با الگو قرار دادن امام حسین ع  زیر بار ظلم نمی‌روند و زندگی با ظلم را ذلت می‌دانند و منظورشان از نگاه سبز، ظهور امام زمان ع  و انتظار اوست که باعث تداوم و استمرار قیام و حرکت شیعه می‌شود و بعد از قیام، آن را زمینه‌ساز ظهور می‌داند و از هیچ قدرت و تهدیدی هراس ندارند.

پدیدآونده:محمد یوسفیان

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۰۳
سرباز کوچک-مهدی شهبازی

داستان

حسین

نظرات  (۳)

سلام و ارادت
کاش مسئولان صدا و سیما می دانستند که کودکان زمین های آماده ای هستند که هر چه ببینند و بشنوند جذب میکنند شاید اگر میدانستند برنامه کودک به برنامه رقص و آواز و تمسخر تبدیل نمیشد
دلم برای نسل آینده میسوزد
شاید هم میدانند ...
قلمتون پرتپش
سلام ممنون از بازدیدتون
عیدتون مبارک وب خیلی قشنگی دارید
موفق باشید یا علی.
۰۹ آبان ۹۲ ، ۱۴:۱۵ دختری از جنس نور

سلام . واقعا وبلاگ عالی دارین . من از مطالب شما برای خواهرم که 8 سالشه میخونم . خیلی خوشش اومده . از این به بعد طرفدار وبلاگتون شدم . خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنید

رضوان قرالو 17 ساله از شهر ارومیه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی